
مرحوم عطاران جلودار راهپیماییهای انقلابی مشهد بود
روحانی جوان و لاغراندامی که در راهپیماییها جلوتر از همه و در کنار عکسهای بزرگ امام خمینی (ره) و در کنار علمای مشهدی حرکت میکند. رابط بین رهبران مبارز مشهد همچون شهیدهاشمی نژاد، مقام معظم رهبری و مرحوم طبسی با آیات عظام مرحوم مروارید، فلسفی و نوغانی در چاپ و پخش اطلاعیههای انقلابی است.
مرحوم حاح احمد عطاران طوسی، شهروند محله سناباد، هماهنگکننده و مدیر راهپیماییهای انقلابی در مشهد بوده است. میتوان او را خادم بینام و نشان انقلاب مشهد نام نهاد.
خادمی که ۲۱ سال پیشنمازی مسجد الزهرا (س) در خیابان باباطاهر را بهعهده داشت و حضور بهموقعش برای برپایی نماز، ویژگی مهمی است که نمازگزاران مسجد به آن اشاره میکنند.
آنها همچنین میگویند که مرحوم عطاران را با وجود مشغلههای کاری و سمتهای مهمی که داشته، مانند شهروندی عادی فراوان در خیابانهای باباطاهر درحال خرید ارزاق عمومی برای خانه خود میدیدند.
همین صمیمیت او باعث میشد که اهالی دردودل و مشکلات خود را با او مطرح کنند و دلشان به حل مشکلشان امیدوار باشد.مرحوم طوسی یکی از ارکان گروه مبارزاتی «والعصر» بوده است؛ گروه شاخص مشهدی که در زمینه انتشار اعلامیههای حضرت امام (ره) و مبارزه مسلحانه با رژیم پهلوی فعالیت میکرده است.
اعلامیههای تکثیرشده توسط این گروه، به صورت شبانه توسط اعضا و همچنین برخی از نوجوانان مشهدی در محلات مشهد توزیع میشده است.
حجتالاسلام عطاران پس از پیروزی انقلاب نیز به عنوان معاون مراجعات عمومی مرحوم آیتا... واعظ طبسی در کمیتههای انقلاب استان خراسان فعالیت میکرده است
وی پس از آن نیز وارد قوه قضائیه شده و به عنوان دادستان عمومی و انقلاب نیشابور، دادیار و قاضی دادگاههای مشهد و دبیر ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر فعالیت داشته است.
اما متاسفانه از هشتسال پیش به دلیل بیماری فلج عضلانی و آلزایمر خانهنشین و در پنجم مردادماه دار فانی را وداع میگوید. روحش شاد. گزارش پیشرو چندین روز پس از فوت آن مرحوم و در گفتگو با خانواده او و نمازگزاران مسجد الزهرا (س) تهیه شده است.
وارد حیاط منزل مرحوم عطاران میشویم و به طبقه پایین هدایت. جایی که سالهای طولانی روضههای دهه فاطمیه در آن برگزار میشود و آن مرحوم علاقه خاصی به حفظ و برپایی این مراسم داشته است.
حاج اصغر عطارانطوسی فرزند دوم خانواده با خوشرویی پذیرای ما میشود و کمکم مادر خانواده و دیگر خواهران و برادران نیز میرسند. حاج اصغر با مدیریت خوب خود، موجب میشود که همه اعضای خانواده، درباره مرحوم عطاران که «آقاجان» یا «حاج آقا» صدایش میکنند، صحبت کنند و هر کدام از آنها ما را با زوایای مختلف اخلاقی و کاری ایشان آشنا.
جزو فضلای مدرسه نواب بود
حاجاصغر عطاران صحبت را اینگونه آغاز میکند: حاج احمد عطارانطوسی فرزند کربلایی علی عطار، در سال ۱۳۱۳ در مشهد و در اطراف حرم متولد میشوند. تحصیلات حوزوی را تا سطوح عالی در مدرسه نواب میخوانند و با بزرگان بنامی همچون آیتا.. خزعلی، شمس و نواب صفوی همحجره و همسطح هستند.
در این بین نخبگی علمی ایشان زبانزد میشود. بهطوری که مقام معظم رهبری چندسال پیش در منزل شهید توحیدی از اقوام نزدیک ما درباره ایشان گفتند: «آقای عطاران وقتی ما وارد نواب شدیم، جزو فضلای مدرسه نواب بودند.»
همینجا طاهره خانم دختر بزرگ خانواده در ادامه صحبت برادر، خاطرهای از پدر تعریف میکند. میگوید: پدرم در سن ۱۲ سالگی، لباس روحانیت پوشیدند. ایشان تعریف میکردند زمانی که به مدرسه علمیه میرفتند، آنقدر کوچک بودند که همه میگفتند این شیخ کوچولو را باید سردر مدرسه نواب میخش کنیم.
پشت پاچال با لباس روحانیت
برادر ادامه میدهد: شغل پدر ایشان مرحوم حاج کربلایی علیعطار، عطاری بود. در انتهای بازار سنگتراشان مشهد، روبهروی خیابان طبرسی، مغازهای کوچک در اختیار و اعتبار بالایی بین مردم داشتند.
متأسفانه ایشان زود فوت میکنند و سرپرستی و مسئولیت خانواده به دوش آقاجان میافتد. ایشان نیز درس را رها کرده و با لباس روحانیت پشت پاچال میایستد و به تلاش برای معاش میپردازد.
آشیخ احمد صدایش میکنند و اعتبار فرزندی کبلعلی عطار را بهخوبی حفظ میکند. یادم است برای فروش زعفران، ظرفهای وزنه را کامل از گرد و خاک تمیز میکردند تا اثری روی وزن زعفران نگذارد.
آقاجان تا زمان تخریب اطراف حرم توسط ولیان، در این محدوده حضور داشتند و با خرابیها، نزدیک مسجد فیل در تیمچهای کار خود را ادامه دادند و دو سال قبل از انقلاب جایی در خیابان خسروی بودند و به دلیل شروع مبارزات سیاسی و انقلاب دیگر این شغل را ادامه ندادند.
صبور و مظلوم
اما رسیدن به ماجرای ازدواج زمانی است که همسر آن مرحوم، طیبه مکرم سر حرف را بهدست میگیرد. او برای ما تعریف میکند: من ۱۵ سال داشتم و ایشان ۲۲ سال که ازدواج کردیم.
باهم قوم و خویش بودیم. منزل ما چهارراه شهدا بود و آنها روبهروی باغ نادری. خانواده ما هم مذهبی بود. ما با چادرهای کمری و پوشیه، حجابمان را حفظ میکردیم.
حاج آقا عطاران دوست داشتند چادر معمولی سر کنم و صورتم را با همین چادر حفظ کنم نه پوشیه. ایشان بسیار صبور و مظلوم بودند. زمان بیماری هم بسیار بردبار بودند و پرستارشان از این همه صبوری تعجب میکرد.
۶ ماه قبل از روضه منبریهای معروف را دعوت میکردند
مردی صبور در کنار همسری مهربان قرار میگیرد و زندگی آرام خانواده عطاران ادامه مییابد و نتیجه آن هفت فرزند است.تعریفکردن از روضههای دهه فاطمیه باعث میشود که حاج خانم حرفهای بیشتری از همسرش برای ما تعریف کند.
میگوید: حاجآقا عقیده داشتند که این روضه را ترک نکنیم حتی در وصیتنامهشان هم این موضوع را قید کردهاند. ایشان ۶ ماه پیش از شروع روضه، منبریها معروف را برای سخنرانی دعوت میکردند. دوماه قبل از مراسم هم متن اطلاعیهها را آماده میکردند و میدادند چاپ و تکثیر و بیستروزی این اطلاعیهها در خانه آماده بود.
هدایتگر فعالترین گروه زیرزمینی و انقلابی مشهد
این اندازه درایت در رفتار و برنامهریزی، همان چیزی است که حاج احمد عطاران را به هدایتگری گروه «والعصر» تبدیل میکند. اینها حاجاصغر میگوید و ادامه میدهد: گروه والعصر، یکی از فعالترین گروههای انقلابی و در اصطلاح زیرزمینی مشهد بود که هم گروه مسلحانه داشت و هم گروه تایپ و تکثیر.
رهبران این گروه، مبارزان انقلابی مشهد همچون آیتا... خامنهای، طبسی و هاشمینژاد بودند و پدرم مسئولیت فکری و هدایت والعصر را بهعهده داشت. فرزند مرحوم عطاران درباره گروه والعصر اضافه میکند: حتی زمانی که امام در نجف یا پاریس بودند، اطلاعیههای ایشان، شبانه تلفنی یادداشت و تا صبح بهصورت اعلامیه چاپ میشد و اول وقت در مشهد توزیع.
همچنین آن مرحوم، تمام اطلاعیههای مشهد در انقلاب را در دورانی طولانی با گرفتن امضا از آیات عظام نوغانی، فلسفی، زنجانی و مروارید مینوشتند و بعد در شهر پخش میکردند. خوب سهم زیاد پدر ما در این فعالیتها به دلیل درک درست ایشان از انقلاب و مقبولیتشان بین علما بود.
چادرهاشان را به چادر من گره میزند و میرفتیم راهپیمایی
صحبت از مبارزات انقلاب خانم مکرم را به یاد خاطرههای شیرینی میاندازد و میگوید: حاج آقا اعلامیهها را شب به منزل ما میآودند و ما هم ساعت ۱۲ شب آنها را از زیر در خانه همسایهها میانداختیم.
میپرسیم یعنی شخص شما هم در انداختن اعلامیه مشارکت میکردید. با لبخند تأیید میکند و دخترش طاهره خانم با هیجان ادامه میدهد: مادرم سر نترسی داشتند و در راهپیماییها نیز شرکت میکردند.
نهتنها خودشان که خانمهای همسایه را نیز تشویق میکردند. آنها نیز بچههای کوچک خود را پهلوی ما میگذاشتند و میرفتند راهپیمایی. مادرم برای آنها شیربرنج و دیگچه درست میکرد تا سراغ مادرهاشان را نگیرند و بهانه نیاورند.
خانم مکرم ادامه میدهد: خانمهای همسایهها از شرکت در راهپیمایی میترسیدند و برای ریختن ترسشان چادرهایشان را به چادر من گره میزدند و میرفتیم.
او آهی میکشد و تعریف میکند: یکبار نزدیک فلکه آب بودیم که خیلی شلوغ شد و دیدم که حاج آقا در جوی آب افتادهاند و عبا و عمامهشان خونی و خاکی شده بود. در هر صورت با وجود این مسائل به خانمهای همسایه میگفتم شرکت در راهپیمایی ترسی ندارد و باید به این اوضاع عادت کرد.
داشتن این رساله در منزل، حکم اعدام داشت
حاج اکبرآقا فرزند بزرگ خانواده هم به جمع ما میپیوندد؛ او که خود در زمان انقلاب با یاری پدرش سهم زیادی در چاپ و توزیع اطلاعیهها داشته است. صحبت را بهدست میگیرد.
او از جریان شجاعت و جسارت در رفتارهای پدرش میگوید: پدرم از علاقهمندان و طرفداران مرحوم نواب بودند. در این میان آن زمان که امکان مبارزه علنی نبود، انجمنهای قرآنی تشکیل میشد و در این انجمنها جهتگیریهای سیاسی شکل میگرفت. پدرم با دوستانشان انجمن پیروان قرآن را تشکیل دادند و در انجمن آموزش و قرائت قرآن را بهعهده داشتند.
ایشان مقلد امام بودند و از رساله ایشان با عنوان «الامام موسوی کاشفالقطا» که جلد سبزرنگی داشت پیروی میکردند و آن را برای مطالعه به دیگران هم میدادند. درحالی که داشتن این رساله در منزل، حکم اعدام داشت. حاج آقا ما را هم با این رساله آشنا کردند و خطرهای داشتن این رساله را نیز گوشزد.
رژیم به ما شک نمیکرد
او ادامه میدهد: همه این زمینهها موجب شد ماهم وارد مبارزات شویم. بدینصورت که نوار سخنرانیها و اطلاعیهها را تکثیر میکردیم. دستگاههای تکثیر خیلی پرسروصدا کار میکردند و همیشه مراقب بودیم همسایهها متوجه نشوند و در مکانی امن باشیم.
گرچه، چون سن مان کم بود، رژیم به ما شک نمیکرد. یادم است مدت زیادی دستگاههای ما در منزل شهید آیتا... سعیدی در اطراف حرم، قرار داشت. ایشان در زندان رژیم به شهادت رسیدند.
حاج آقا عطاران مشارکت جدی در تعیین مسیر راهپیماییها و چگونگی شکلگیری آن داشتند
جلودار انقلاب
پدرم و چندین نفر دیگر حلقه وصل بین رهبران مبارز همچون مرحوم شهیدهاشمینژاد، مرحوم طبسی، مرحوم محامی و مقام معظم رهبری با علمای سنتی حوزه، مرحوم فلسفی، نوغانی، میرزا جوادآقا تهرانی و آقای زنجانی بودند.
این علما اطلاعیههای حمایت از انقلاب و راهپیماییها و حتی زمان حضورشان در راهپیمایی را به پدرم اعلام میکردند. ایشان هم معمولا به خط خودشان متن اطلاعیه را مینوشتند و از آن بزرگان در تأیید متن، امضا میگرفتند. بعد هم درقالب اعلامیه بین مردم پخش میکردند.
حاج آقا همچنین مشارکت جدی در تعیین مسیر راهپیماییها و چگونگی شکلگیری آن داشتند و خودشان در راهپیماییها در کنار عکسهای بزرگ امام (ره) و در کنار علمای مشهد حرکت میکردند. روحانی جوان و لاغراندامی که ترسی از این جلوداری نداشت.